مترجمان متعارف در دوره خرابی همراه با سفرهای خارجی های قدیمی تر است. با چنین سرنوشت، شما مبارزه نمی کنید، فقط سعی کنید به مکان های اصلی بروید. در سال 2009، بگذارید بگوئیم مراکش را انتخاب کردم. او با Madame Dhemlen در Fez رانندگی کرد و به تخفیف رسید: زن پیرستر یک ستاره شناس را ترسید. بانوی غنی است، بنابراین جلسه در Superurovna برگزار شد. مهمان عزیزم (و همراه با افراد!) تصور صحیح از پایتخت ایجاد شد: انتقال از فرودگاه به بهترین هتل "باغ صورتی" (Jardin des Roses)، آپارتمان های با شکوه، هشدار پرسنل، منوی نفیس. زیبایی و آب و هوای فوق العاده در ماه مارس بود، اما دمای زیر + 22 درجه به پایین رفت، - به صورت رایگان متصل شد.
در هتل ما قبلا یک راهنمای شخصی را دیدیم. در پاسخ به سخنان فریبنده مادام در مورد جذابیت تنهایی، او شروع به توصیف خطرات پیاده روی مستقل در رباط کرد. من فکر کردم که هادی سعی می کند ما را بترساند. بیهوده در بخش مرکزی پایتخت مراکش، در واقع، از دست دادن آسان است. خیابان ها در هم آمیخته می شوند، کوچه ادغام می شود، نهادهای مختلف به یکدیگر دعا می کنند، پیاده روها به طور ناگهانی به راهروهای خانه، خاکستری و بیرون از داخل و خارج از داخل و خارج می شوند. نما ها به همان اندازه گرد و غبار و نشسته هستند، در حیاط باغ های سبز سبز و معطر هستند و چشمه های خود را می خوانند، دعوت به آرامش فرش های عربی و جداول پر از طعم و مزه.
از دست دادن این لایحه انتقال، تبدیل به بازار؛ کمی گذشت، معلوم شد که بر روی یکی باشد. در هر مدینا، در Rabatskaya، به ویژه، تعداد باور نکردنی بازارها (بیت). هر کس شش روز در هفته کار می کند. بازرگانان را انتخاب کنید. شمارنده خطوط بی پایان را تشکیل می دهند. جرمی کالا، تنوع از پاها پایین می آید. در اینجا مراکش جوان تلویزیون را ارائه می دهد، مادربزرگ بیشتر تلاش می کند تا برخی از دست دوم را تحمیل کند، طراح محلی شیک را به فروش می رساند، با لباس های عروسی دوخت نازک تزئین شده است، پیرمرد او با ادویه جات ترسیده می شود.
و همچنین سینی ها با جواهرات طلا و جواهر و نقره ای (1 یورو در هر گرم)، لباس های ملی (6-15 یورو)، تلویزیون، باتری، سکه های عتیقه، شیرینی، نوار، محصولات ... تعظیم در مخلوطی از فرانسوی، عربی وجود دارد انگلیسی، اسپانیایی، بوی شارپ، هیجان.
به گفته مدینه، احتمالا سه روز سرگردان شد. سپس مادام دلن حتی شدیدتر شدید، و ما به مناطق مجاور شهر قدیمی رفتیم. کنتراست مستقل زندگی در اینجا به سادگی خزنده است، ریتم توسط درام ها، آهنگ های موزین، غم و اندوه موزین، و آهنگ های غم انگیز از گیرنده های سقوط خواسته می شود. Cacti در خیابان ها رشد می کند، شتر ها خانه های نزدیک خانه ها را می گیرند، دور زدن فرش های روشن و فاصله آب برای خشک شدن.
آشپزخانه چیزی جز بسیار محدود است. ما طعم کاسکو را دوست داشتیم، تنقلات با لوبیا خرد شده، سالاد میوه ها، شیرینی ها. قهوه سعی کرد، ناامید کننده: مایع، تازه، به سختی گرم. چای را می توان به دستور داد تنها اگر آن را تأکید کرد که نعناع و شکر باید کمی قرار داده شود، در غیر این صورت شما باید شربت سیاه را بنوشید و برگ های بلعید.