در ترکیه، من خوش شانس بودم که در حال حاضر دور بمانم. و من می توانم بگویم که برخی از جذابیت یک کشور برای من از دست دادن است. هر سال، چیزهای کمتر تعجب آور و ناامید کننده تر است. با این حال، آخرین سفر ما با مرد جوان من هنوز خوشحال است. این بار ما تصمیم گرفتیم که نه تنها در خورشید، بلکه به طور کامل برنامه سفر را انجام دهیم.
اول از همه، ما از غار Dim Magaras Cavern بازدید کردیم، واقع در یک گوشه بسیار زیبا از دره دره دیما.
دیدگاه از آنجا بسیار زیبا باز می شود، اما کمتر جالب و درون غار خود نیست. stalactites بزرگ، گرگ و میش ... این همه ایجاد جو فضای مرموز و جذاب ... سایه ها گاهی اوقات به نظر می رسد مانند شخصیت های عجیب و غریب که شما را از پشت گوشه ترساندن. و حتی در این غار یک گودال کوچک وجود دارد، جایی که ارزش یک سکه را برای بازگشت یا میل به یک سکه پرتاب می کند.
انسان در همه جا به عادت هایش احترام می گذارد. طبیعت در این مکان ها به دلایلی من واقعا به روسیه ما یادآوری کردم، که من انتظار نداشتم.
ما همچنین از قلعه Ich-Cal بازدید کردیم تا صادق باشیم، من آن را خیلی دوست نداشتم. برخی از انواع جو زمین احساس می شود، اما شاید این فقط به این دلیل است که من در ابتدا می دانستم که اعدام ها اعدام شده اند و خودم خودم را به آن اختصاص داده ام. مرد جوان من قلعه را دوست داشت، به ویژه، نمایش از عرشه مشاهده.
ما همچنین پیاده روی اسب سواری عاشقانه را در امتداد ساحل انجام دادیم. می گویند که تحت تاثیر قرار گرفته است، به این معنی نیست که چیزی بگوید. من اسب ها را خیلی دوست دارم، و عصر با یک دوست عزیزم در پس زمینه اسکارلت از خورشید خورشید، آن را فراموش نشدنی ساخت. ما مانند قهرمانان رمان های معروف از آغاز قرن بیستم احساس کردیم. این فقط عالی بود!