آنها در مرکز بسیار، در یک هتل کوچک دنج در نزدیکی خانه اپرا زندگی می کردند و در فاصله پیاده روی از مولون روژ. اتاق کاملا پاریس، عاشقانه و آسکی بود.
تا زمانی که مترو تسلط داشت و با جایی که می توانید در یک تاکسی بنشینید و در آنجا نهایند، جایی که هیچ پاها می توانند از هم جدا شوند و دور شوند - بنابراین همه چیز بیمار است. پیاده روی به زمینه های Elysee، قیمت فضا، اما نه خرید حافظه پاریس چند جعبه عطر امکان پذیر نبود.
متاسفانه در بسیاری از فروشگاه ها سلطه چینی، به عنوان جاهای دیگر. منطقه جدید Defensa، قوس اداری خود را، مجسمه ها و تجارت خود را در خیابان شگفت زده کرد (نوعی عادلانه بود). موزه اسلحه قدرت کافی نداشت، اما موزه هنر معاصر، عجیب ترین عجیب ترین است که من در زندگی دیده ام. ما به رستوران در برج ایفل رفتیم و به پلت فرم مشاهده شد، حقیقت فوق العاده ترین نیست. ترکیبی از پنیر و شراب با قالب، من نمی توانستم بسیار اساسا را تشخیص دهم. نمایش در مولن روژ واقعا شوکه شده بود، و نه رقص رنگارنگ، و عملکرد قدرت ورزشکاران، آنها اعتراف به گسترش ایده های من در مورد قابلیت های انسانی.
سفر به قایق بر روی سین من را در یک ناپاک فرو ریخت، ظاهرا خیلی جالب نبود. نرخ ها در رستوران ها ارزشمند و مک دونالد یکی از مکان هایی برای مصرف مواد غذایی نسبتا ارزان قیمت توسط گردشگران فقیر را مشاهده می کنند. و در یک موسسه عادی، به عنوان مثال، در یک رستوران در هتل، برای یک میان وعده متوسط برای دو نفر باید 50 یورو را ترک کند، و با الکل 100. حتی یک پیاده روی در پیتزا هزینه ارزان نیست، هر چند پیتزا خوشمزه بود، پخته شده بود در آتش
به کلوپ شبانه رفت با توجه به استانداردهای روسیه از Scarot و موسیقی کمی عجیب است. بیشتر از همه در پاریس، معماری با ما، یعنی خیابان های پرنعمت باریک، که در آن تاریخ به نظر می رسید در هر حیاط زندگی می کرد، خوشحال بود.