اولین آشنایی من در 10 سال رخ داد. دقیقا در روز تولد من، ما بر روی پلت فرم ایستگاه راه آهن کیف بیرون آمدیم. هر سال، به طور سنتی، من به مادربزرگم سفر کردم. این سال مسیر تغییر کرد، و بنابراین من به پایتخت اوکراین رسیدم. از دوران کودکی، من ساختمان های گرانیت بزرگی را به یاد می آورم، سایه ها را روی زمین خیابان، افزایش دائمی و فرود زمین های خشن و پیاده روی به باغ وحش کیف به یاد می آورم. بزرگ، در مقایسه با اودسا، به خوبی نگهداری می شود، اما نه به خصوص تحت تاثیر قرار گرفت. این زرافه ها، که در اودسا به سادگی نبود، اما بزرگترین شوک در این روز گرم تابستان یک پسر در یک کلاه با یک فن داخلی ساخته شده است. او آرام آرام خورد، به طوری که او دارای شایع ترین کلاه در جهان بود! من هرگز چنین دستگاه هایی را در هر نقطه دیدم.
سفر بعدی در هفت سال بود. کیف در حال حاضر کاملا متفاوت بود، من بالغ، در حیاط، بهار، باران و خورشید متغیر بود. این بار شهر با عظمت او، یک منطقه بزرگ از استقلال، درگیر شد، در هر ایستگاه مترو زیرزمینی عاشق شد، با زیبایی ناشناخته خود و به طور کامل متفاوت از دوران کودکی بود. این شهر در شهر برگزار شد، که هدف اصلی ورود من بود، بنابراین زمان زیادی در راه رفتن وجود نداشت و به جاذبه های اصلی نگاه کرد، من به خانه رفتم.
دفعه بعد کیف در تعطیلات زمستانی افتتاح شد. به طور خود به خود به جشن سال نو وارد شد، آن را برای یک هفته گذشت. چراغ های سال نو، یخ زده، کشور جشن کشور - این همه این ترکیب بسیار غیر معمول بود. در طول بقیه، او موفق به بازدید از سینما و موزه، در هر طبقه از آن جهت آن بود: زیستشناسی، باستان شناسی، و غیره، و بین طبقه ها پانوراما از شهر وجود دارد. در موزه Holodomor بود، در امتداد زمین در نزدیکی ایستگاه رودخانه، در قطب، سوار بر فناوری، در امتداد لورل رفت و تمایل به کلیسای جامع Mikhailovsky را راه اندازی کرد. یک تبار فراموش نشدنی Andreevsky یک کلیسای به خصوص در بالای خود تحسین کرد. گیت طلایی و گورستان Baikovo برای این سفر کمی مورد بررسی قرار گرفت.
در آینده، هر دو در تابستان، من تماشا کردم که چگونه ورزشگاه به یورو 2012 ساخته شده است، به ساختمان شورای عالی اوکراین، خانه با Chimers، کلیسای گوتیک کیف، به خاکستری Dnieper و Trukhanov رفت جزیره و فقط در خیابان های شهر.
در یکی از سفرها، ما در حومه شهر، تقریبا در سکوت جنگل، در مجموعه زیبا از آب جنگل زندگی می کردیم. در آن سفر، انتخاب به هر ایستگاه مترو، به نظر می رسید که این شهر به معنای واقعی کلمه بسیار زیاد بود و در سر قرار نگرفت: به همین ترتیب تعدادی از "ارتفاع" و مردم در یک مکان قرار می گیرند. شاید این اثر مفید طبیعت و تغییر شدید زیبایی او در ساختمان های بالا بود، کاملا جدی تر ترسناک بود.
در یکی از آخرین سفرهای، من از پارک دیدن کردم که مجسمه سازی سرزمین مادری واقع شده است. چنین ساختمان با شکوه قدرت خود را تکان می دهد. سپس مسیر به بالا بسته شد، و در حال حاضر آن را برای بازدید و بلند کردن گردشگران باز است به طوری که در تمام شکوه خود را، مانند در کف دست، کیف را ببینید. پس از بازدید از موزه آب - کوچک، اما با یک نمایش جالب و هیجان انگیز.
سفرهای زیادی برای مطالعه، موارد یا فقط به خاطر استراحت وجود داشت، و هر یک از آنها توسط رویدادهای خاص، تصورات، حوادث و باز کردن چیزی جدید به یاد می آمد. هر بار که شما با برداشت های جدید باز می گردید، پایتخت همیشه خوشحال است که دیدار و تغییر جهان را تغییر دهد!