در استکهلم ما در صبح روز اول نوامبر وارد کشتی شد. بندر پر جنب و جوش و سرد بود، و شوهرم و من بلافاصله اشاره کرد که این شهر یک سرمایه واقعی شمالی است. سرد، زیبا و گران قیمت.
اولین چیزی که ما در هنگام ورود دیدیم، ساختمان سالن شهر شهر و کاخ سلطنتی است. البته، آنها تغییر کاراولا را دیدند - این تور برای بازدید از همه گردشگران مورد نیاز است. زیبا و رسمی سالن شهر یک مکان بسیار جالب است، در داخل همه چیز بزرگ و همه جا است، برخی از محدودیت های لوکس، حکومت می کند. زمین خاکی یک مکان عالی برای پیاده روی در هر زمان از روز است.
بیشتر از همه من در موزه خانه ای از مجسمه ساز مجسمه سازی سوئدی کارل کرل لذت بردم. Millesgore در یک مکان آرام و زیبا قرار دارد، سوئدی های ثروتمند ثروتمند وجود دارد. یک مانور کم، یک باغ کوهستانی زیبا، ایستاده در اختلال هنری مجسمه ها، منظره ای از دریاچه Melarn و پورت شهر - این همه فضای دلپذیر از دخالت در زیبایی بود.
گشت و گذار به واسو در اصل دوست داشتنی. این کشتی اندازه های مناسب و معقول است، به شدت تزئین شده است، این تاسف است که او نمی تواند چیزی بیش از هر چیز دیگری را به دست آورد - به دلیل تعادل اشتباه، کشتی به اولین شنا خود فرو ریخت، از ساحل فرار کرد. اما ما باید به کارکنان موزه احترام بگذاریم - این نمایشگاه ایده آل است. چگونه تصریح کرد، همانطور که تزئین شده! هر مسابقه ملوان، هر گونه کفش پرنعمت یا لوله سیگار کشیدن با عشق و مهارت برجسته شده است، به دلیل آنچه که در اطراف نمایشگاه برای مدت زمان طولانی سرگردان می شوید و تلاش می کنید هر مورد را ضبط کنید - همه چیز خیلی زیبا است.
ما به Uppsalu رفتیم، دانشگاه. Uppsala قدیمی ترین شهر در سوئد، بسیار دلپذیر، زیبا و ترک خورده است. دانشگاه در داخل - به عنوان یک موزه، با دهان باز بروید و فقط فکر کنید که مطالعه در چنین محیطی احتمالا توسط موفقیت و درک هدفمند حکمت ارتقا یافته است. شهر قدیمی با spiers محو شده بسیار عاشقانه است.
آنچه من می خواهم توجه داشته باشم: استکهلم یک شهر چند ملیتی و تحمل پذیر است، بنابراین شما می توانید هر کسی را در خیابان های خود ببینید. این شهر از فرصت ها، درهای باز و خلاقیت است، شاید بسیاری از افراد با استعداد زیادی وجود دارد.
من واقعا شهر را دوست داشتم نمای ساختمان ها، به عنوان اگر توسط یک کودک با استعداد، خیابان های سنگ باریک، خانم های پیچ، پل پرنعمت و آبهای سرکش از دریاچه Melarien، پنجره های روشن روشن از رستوران ها و کافه ها، بوی های گران قیمت، زیبا، شیک و شگفت آور افراد مختلف ... و پنجره های فروشگاه، تزئین شده در آستانه کریسمس، سزاوار یک عکس جداگانه است.
من می خواهم دیدار و unibachen، چرا که داستان Lindgren بخش مهمی از دوران کودکی من و Skanen، و پارکینگ باستانی وایکینگ ها - برچسب است. اما همه اینها به نوعی یک بار دیگر است، اما آنچه او می خواهد، من شک ندارم، زیرا در استکهلم غیرممکن است که در عشق نباشد. این زیبایی سرد همراه با مهمان نوازی ملی سوئدی ها و گذشته تاریخی ثروتمند، بیش از یک بار آن را در نظر می گیرد.