پرت: رفت و آمد با شخصیت

Anonim

در پایتخت غربی استرالیا به کار خود ادامه داد. بقیه ذهن را نداشتند، تا زمانی که نامه ای از دوست دختر دوست داشتنی دریافت نکردم، که مدتها بود که می خواستم به تاکستان های خارجی نگاه کنم. و اینجا و مورد: رئیس بیمار شد. به طور کلی، سه روز ظاهر شد. دوست دختر در شب آزار و اذیت شد، اما ما هنوز تصمیم گرفتیم به رستوران برویم. در خیابان ها، غیر ضروری، تمام موسسات شناخته شده به من بسته شده اند. چرا همه این زیبایی وسوسه انگیز؟

پرت: رفت و آمد با شخصیت 8749_1

من به سختی یک رستوران تمیز پیدا کردم. در اینجا توضیح دادیم که مردم محلی خیلی دیر شده اند (بلافاصله پس از 10!) شام در خارج از خانه. و تنها برای گردشگران چین و چروک، غیر سودآور است. خوب، منو را گرفتم، مطالعه کردم. برای 3 دقیقه آنها ظرف "شب" را برای من انتخاب کردند: یک مرغ پخته شده در یک سس خامه ای، یک ساعت - برای یک دوست. او یک فروشگاه لاکتام است، به طوری که پیشخدمت به ما گفت، در اینجا ارائه نشده است. ما به سختی یک سالاد را با یک نبرد و نان elven یافتیم. خوشبختانه، در بعد از ظهر، غذاهای گیاهی آزاد هستند و حتی به زیبایی خدمت می کنند.

پرت: رفت و آمد با شخصیت 8749_2

در اوایل صبح روز بعد به تاکستان رفت. از آنجایی که راهنماهای محلی تنها با راه های محکومین ها را نشان می دهند، با توجه به اینکه ما تنبل بودیم، رفتیم. برای من، هیچ چیز به خصوص. انگور متعارف که گیاهان سواستوپول ما را رشد می دهند. اما دوست دختر بی نهایت مشتاق با مهربانی و زیبایی ارقام آنها بود. من فقط حضور اتوماتای ​​خود را برای جمع آوری توت ها، دقت شگفت انگیز شکل گیری ردیف ها، زده شدم. مثل بیگانگان، و نه مردم انجام دادند.

پرت: رفت و آمد با شخصیت 8749_3

او با آثار شراب های استرالیا، شراب را دوست داشت و شراب را با کیک های تازه ملی در یکی از میله های شراب دره سوان، به من بازگرداند، به من بازگشته و به ساحل بازگشته است. من می خواستم بدون گوش های بی نظیر چت کنم (به اندازه کافی ما در اینجا، آنها تمایل به صحبت کردن)، بنابراین "ساحل شهر" را انتخاب کرد. ترجیح داده شده است با خانواده های طرفداران محلی شنا و آفتاب گرفتن. شرایط برای گشت و گذار، غواصی نه، اما پارکینگ، زمین بازی، کباب وجود دارد. ما سعی کردیم گوشه ی جداگانه ای را پیدا کنیم و بر روی چنین "تعطیلات" قرار گرفت.

پرت: رفت و آمد با شخصیت 8749_4

روز گذشته به آرامی صرفا در زمین، کمی در دریا بود. صبح، دوچرخه سواری، به بندر فریزر رفت، در کشتی نشسته بود، به جزیره روتتیش رسید. آنها، به عنوان در دوران کودکی، در مسیرها به طور خاص برای چنین دوچرخه سواران دیوانه ساخته شده بودند. در بعد از ظهر در امتداد پارک های معروف پادشاهان راه می رفت، تا زمانی که پاها به اطراف نگاه نکردند. آنها یکی از چمن های نرم و کرکی را دیدند، به مدت چند ساعت سقوط کردند. در شب، آنها قدرت را برای جمع آوری یک سبد پیک نیک پیدا کردند و به ساحل مولوالو، از جایی که راحت ترین سفر در کایاک (ما هر دو از مشتاقان است). من نمی خواستم به روزهای هفته بازگردم ...

ادامه مطلب