رفتن به شن و ماسه طلایی، من فکر کردم که چرا رفت و آمد مکرر دقیقا به اصطلاح است. اما شن و ماسه مرطوب واقعا شبیه طلا زرد است. به خصوص در شب، من دوست داشتم به شن و ماسه در مرز جزر و مد بروم، زمانی که ما از مرکز رفت و آمد به خانه رفتیم.
استراحت در هتل Gradina، من کارمندان دلپذیر را دوست داشتم، با برخی از دوستان حتی ساخته شده است. رسیدن به 11 سپتامبر، آنها شگفت زده شدند که در ساحل پخته نشده بود. اما ما پیدا کردیم که کجا بمانیم. قیمت صندلی های سالن ناخوشایند شگفت زده شده است، بنابراین ما از ملافه و چتر ما استفاده کردیم. اول، دریا ما را نابود کرد. از 15 ساله، مردم رفتند و نسبتا خالی بودند. اما به زودی آب و هوا متوقف شد، باد منفجر شد، طوفان شروع شد، به خصوص پس از شام شروع شد. آن را ممنوع کرد شنا کرد. گاهی اوقات آن را به زرد، گاهی اوقات یک پرچم قرمز آویزان شد، اما ما یک خلیج محرمانه در سمت چپ در ساحل مجتمع Riviera پیدا کردیم و بقیه تعطیلات به نظر نمی رسید که خراب شود.
قدم زدن در شب با توجه به غرفه، من مجبور شدم از رستوران ها، مغازه ها، کافه ها و باشگاه ها دعوت کنم. اما من دوست داشتم که پدربزرگ در دستم را ببینم، آنها حتی سعی نکردند بیایند و بیل شوند.
ما به باغ گیاه شناسی دانشجویی در وارنا رفتیم، باغ به سادگی بزرگ و زیبایی به خوبی نگهداری می شود.
در ماسه های طلایی شما در خانه احساس می کنید، می خواهید به اینجا بازگردید.